Advertisement

Select Page

چند شعر از نرگس الیکایی 

چند شعر از نرگس الیکایی 

 

۱

(عدالت و ماه)

تقویم را ورق می زنم

چشم های انتحاری ام در خون می غلتند

کجا خود را از آب گرفته ام

کجاست این غریق

دست هایم تلنبار شده اند

چشم هایم

مرده ها را یک به یک دفن می کنند

راه فراری اگر باشد

سهم خودم

و این شمعدانی ها را می پردازم

به تاریکی بگویید نترسد

من جز عدالت و ماه

حرفی برای گفتن ندارم .

 

۲

(بر خون خود قدم گذاشتیم)

کسی گریه نکرد

من این ایستگاه را

در اندوه آدم ها کشف کردم

چمدان ها ردیف بودن

رفتن رفتن است

از کسی صدایی برنخاست

بر خون خود قدم گذاشتیم

نه از باران خبری بود

نه از کشاکش عشق

نقطه ای ما را به عزیمت خواند

و باد زوزه کشید

پنجره لرزید

و ما متواری در توفان

فاصله ما را

عطر خاک و بوی خون پر کرد

و اینک سال هاست

چمدان های فرسوده

دارایی ما را می برند .

 

۳

(روزنه ای به روز)

خانه در فراموشی

لبخند از لب

نان از سفره

کتاب از کلمه رفته  است

نیلوفرها پنجه بر دیوار می کشند

پشت به روز و شب

کپک ها با نان های هفته

زاد و ولد می کنند

پرده

پرده بر نمی دارد از خانه

پنجره اما

روزنه ای هنوز به روز گشوده ست  .

 

۴

(نان و کلمه)

‌ ‌ ‌ آفتابگردان را به روز می بخشم

محبوب شب را به ماه

گلایول ها را برای اهل قبور می فرستم

من و نان و کلمه

با نرگس و

بنفشه های لب برکه

سرگردانیم .

 

 

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights