تحلیلی بر کتاب «من و اقاقی و بچههای کوچه بنبست»
«من و اقاقی و بچههای کوچه بنبست»
شاعر: عزیز آقایانی
سال انتشار: ۱۳۹۹
ناشر: انتشارات رافا – رشت
تیراژ: ۵۰۰ نسخه
بیوگرافی نویسنده:
عزیز آقایانی؛ متولد ۱۳۳۴- کرمانشاه است که تا کنون دو کتاب شعر از او منتشر شدهاست:
۱- «مرگ کوچک لای کتاب»
۲- «من واقاقی و بچههای کوچه بنبست»
آثار داستانی منتشر شدهی او شامل کتابهای زیر است:
۱- میخی بر تابوت
۲- سیگاری کنج لب اسطوره
۳- نعره میکشم پس هستم
۴- هویت در دست تعمیر
۵- پرسه در خیال
مجموعه شعر سپید «من و اقاقی و بچههای کوچه بنبست» شامل ۸۳ شعر سپید اوست که نگاهی زبانشناسانه و تحلیلی اجمالی بر آن خواهم داشت.
«تو چقدر سادهای اقاقی
تو چقدر سادهای
بلوغ یک ستاره را
وقتی میتوان تماشا کرد
که قبلاً متولد شده باشد»
(صفحه ۷۲)
شاعر در دو سطر اول از تکرار ساختهای «تو چقدر سادهای» استفاده کرده و اقاقی را مخاطب قرار میدهد که در طی تمام کتاب برایش در تکاپوست. او عشق را، امید را، زندگی را، در نگاه اقاقی حس میکند. وقتی از تکرار ساختها در شعر سپید استفاده میکنیم نه تنها خود به خود باعث موسیقی در شعر میشود، بلکه به تبع آن زیباییشناسی حاصل میشود. عزیز آقایانی به خوبی روایت شعر را باتکرار ساختها پیش بردهاست.
«بلوغ یک ستاره را
وقتی می توان تماشا کرد
که قبلا متولد شده باشد»
(همانجا)
و در این سه سطر شاید مخاطب فکر کند روایتی ساده است اما اگر دقت کنید تأویلپذیری زیادی در آن حکم فرماست. «بلوغ» نماد بزرگی و به کمال رسیدن است و «ستاره» در فرهنگ ما «نماد» درخشش و نور و خوشبختی است. حالا شاعر در درون زبان خود چندین تأویل را در این شعر به تصویر میکشد و کلید واژه «ستاره» اینجا با دو تأویل دیده میشود. یک ستاره میتواند نور و خوشبختی در زندگی شخصی خود او باشد و میتواند در تأویل دوم ستارهای باشد که در اجتماع متولد نشده، شاعر زبان به شکوه میگشاید. در اصل او چه در زندگی خود و چه در اجتماع ستارهای نمیبیند که بخواهد او و اقاقی را که مخاطب اوست به خوشبختی برساند و می بینیم مکالمه در این روایت حکم فرماست و تصاویر و ابعاد ذهنیتی شاعر را نمایان میکند.
تودوروف میگوید؛ «زیبایی شناسی و عوامل اجتماعی مهمان ناخوانده شعر است». حاالا اگر بپرسید چطور زیباییشناسی و اجتماعی پیش میآید، باید بگویم؛ اگر شاعری به مؤلفههای شعری آگاه باشد و درک درستی از زبان امروزی خود داشته باشد، هم سویهی زیباشناسی وهم سویه اجتماعی رخ میدهد همانگونه که در اشعار ایشان این اتفاق افتادهاست. ژانر اشعار آقایانی بیشتر اجتماعی است و بسیار تلخ، اما مهمترین نکته در اشعار این کتاب تأویلپذیری و لایهمندی است که در آن موج میزند.
تودوروف روایتشناس فرانسوی؛ روایتشناسی را به دو دسته تقسیم کردهاست:
دسته اول؛ روایتشناسی کلاسیک و دارای تردید، ابهام و تأویل پذیری است
و دسته دوم؛ روایتشناسی ادبیات مدرن، که در آن دگرگونی ساختار و حوادث عجیب و غریب رخ میدهد و باید بگویم عزیز آقایانی تلفیقی از این دو دسته روایت را در اشعارش استفاده کردهاست.
در اشعار ایشان، ابهام و تاویلپذیری دیده میشود که ویژه روایتهای کلاسیک میباشد و از طرفی آقایانی با زبان وساختار امروزی و مدرن آشناست و شعرش را اینگونه پیش میبرد که از نشانههای روایت و ادبیات امروزست. می بینیم که او شاعری مدرن است و به خوبی توانسته گذشته و اکنون را ادغام کند.
«ذهن یخ بسته مد شده است
اقاقی ذهن یخ بسته را
با بلوز قرمز و دامن مشکی می پوشد
برای این که دچار یاس فلسفی نشود
با بچهها میرقصید
با بچهها آواز میخواند»
(صفحه ۱۱۷)
عزیز آقایانی در سطر اول با روایت خبری آغاز میکند که هرچند« ذهن یخ بسته» ترکیبی ذهنی است اما از منظر اجتماع و ذهنیت خود، آن را مُد میداند و زبان او کاملا زبان ادبی است و از ترکیب و تصویری بینظیر «ذهن یخ بسته» استفاده کرده که خوب میدانیم شاعر با ساختن یک ترکیب جدید به تکنیک کشف رسیده که از ذهنیت شاعرانه سرچشمه میگیرد و نه تنها نشان از تأویلی سورئال در این شعر دارد بلکه حالا میتوان این «ذهن یخ بسته» را با بلوز و شلوار بپوشد، که این زبان ادبی و مدرن شاعر را میرساند، ذهنیتی فراواقعی و هر چند روایت گونه باشد، اما به خوبی از نمادها استفاده کرده و میدانیم استفاده خوب از نمادهایی چون اقاقی و یخ و ستاره، غیره … از ارجاع برون متنی می باشد و دارا بودن ارجاع برونمتنی، در شعر بیشک باعث ارجاع درونمتنی هم میشود.
«یخ» نماد سختی و سردی و فقدان زندگیاست و از طرفی خوب میدانیم در فرهنگ ما یخ زدن بافتهای بدن در علم پزشکی باعث مرگ میشود و حالا در تأویل سورئال «ذهن یخبسته» نمادی از بیفکری مخاطب یا حتی بهتر بگویم به زبان عامیانه «کوته فکری اجتماع» را میرساند، که شاعر بهخوبی توانسته تصویری ذهنی را به نمایش بگذارد. او از ترکیبات سورئال؛ «ذهن یخ بسته» و «یاس فلسفی»، استفاده کرده و در تمام کتاب به مکالمه با مخاطب شخص دوم به نام«اقاقی» میپردازد که ذهنیت چند بعدی او را میرساند.
دقت کنید:
در سطر دوم و سوم از (شخص دوم) حرف به میان میآورد و دوباره در سطرهای بعدی او را با فعل به شخص سوم تبدیل میکند و این سیالیت و مدرنیسم اشعار ایشان را نشان میدهد. در نگاهی دیگر میتوان گفت؛ او به نوعی با درون خود، در حال مکالمه و مونولوگ به سر میبرد. حتی ممکن است اقاقی ذهنیت و شخصیت خیالی او باشد که از دردهای خود و اجتماع با او به مکالمه نشسته است. او با تکرار ترکیب مدرن و سورئال )ذهن یخ بسته( ذهنیت مخاطب را به چالش کشیده تا دنبال لایهمندی و معناگریزی این شعر بگردد:
«با بچه ها میرقصید
با بچهها آواز میخواند»
در دو سطر پشت هم از تکرار ساختهای (با بچه ها) کارکرد کشیده و باز باعث موسیقی و به تبع آن باعث زیباییشناسی شدهاست.
از طرفی هر چند که آخر سطرها متفاوت میباشد اما همین متفاوت بودن آخر یک سطر ذهن مخاطب را به چالش کشیده و باعث میشود مخاطب به سطر قبلی فکر کند و میبینم شاعر بهخوبی به تکنیکهای زبان ادبی واقف است. در واقع شاعر نگاهی عمیق به دنیای اطراف خود دارد و از انسانهایی شکایت میکند که برای هیچ چیز نه فکر میکنند، نه میجنگند، بلکه به راحتی از معنای عمیق زندگی با مشغول شدن به ظواهر عبور میکنند و زحمتی به خود نمیدهند در مورد هیچ چیزی فکر کنند و این شاعر را بسیار رنجیده خاطر و درمانده میکند. با این ترکیبات ساختارشکنی و برجسته سازی در شعر عزیز آقایانی اتفاق افتاده، اشعار او از وحدت و انسجام خوبی برخوردار است. ایشان با استفاده از ترکیبات جدید فضای شعریش را رو به مدرن میبرد، بنابراین آقایانی را شاعری مدرنیسم میدانیم و در نهایت از کلیدواژههایی مانند؛ ذهن، یخ استفاده کرده که نشان میدهد ایشان به هر دو بُعد تصاویر عینی و ذهنی احاطه کامل دارد.
باختین میگوید:
من نمیتوانم از خویشتن آگاه شوم، مگر از راه دیگری و انسان قلمرویی بیرون از خویشتن ندارد.
باید بگویم؛ عزیز آقایانی در تمام طول این کتاب از راه مکالمه با مخاطب خود «اقاقی» میخواهد به خویشتنِ خویش آگاه شود و درون خود را به نمایش میگذارد.