شعری از آفاق شوهانی
نشستهام در کمین خیابانها که به هم میخورند از خون من خانهها عق میزنند بر پیادهروها و...
Select Page
آفاق شوهانی | 2 دی 1403
نشستهام در کمین خیابانها که به هم میخورند از خون من خانهها عق میزنند بر پیادهروها و...
حسن فرخی | 2 دی 1403
خیابان ها راست می گویندکلمات در جنون غسل تعمید یافتهاند. پنهان نمی کنم حرفی نگفته ندارمبرای...
نرگس جودکی | 2 دی 1403
دربندِ قانونم در غل و زنجیرِ شرعدربندِ قانونمبه هیبت هلاکوخاندر تصرف جغرافیای کوچک تنبا اسب...
عارف معلمی | 1 دی 1403
در جستجوی قبرت ناکام ماندهام وانمود می کنم زندهای! و شمع را از آرامستان به سوی کیک تولدت...
مجید میرزایی | 25 آذر 1403
۱ “سایه ها” در کوچه های دیرالزور، در شاهراه های دمشق “آزادی ” با چکمه های...
حسن سهولی | 24 آذر 1403
دست میکشمبه «من»به آینهها خوابهایم را تکهتکهفهرست میکنمزمستان سرد است تکهای از رنگِ...
مریم گمار | 23 آذر 1403
۱ نشسته ام بر تکلم نگاهت که جا گذاشته هزاربوسه بر پیشانی آینه و بهم می ریزد بازی شب را از کدام...
عباس قبادی | 23 آذر 1403
۱ به این دریغِ ناگزیر، به این پهنای تیرهی نشسته بر پیشانی، به این ژرفای تنهاییِ ناآرام، به این...
سیاوش خسروی | 22 آذر 1403
غلظت آفتاب دیروز سینه سرخها که زردی غلیظ آفتاب خاورمیانه را خوش دارند فهمیدند تن کودکان سینه...
شاپور احمدی | 22 آذر 1403
بدون نواختن سوت، بدون نواختن سوت اکنون ما میدانیم و با چشمان دیگران دیدهایم تمام شهر زادگاهم...
مرضیه رزازی | 22 آذر 1403
۱ دردا از این زمانهی مردهپرستها، دردا فریاد از تمامی این زندگانِ بیفردا دنیا به منجلابِ عدم...
نوشین جمنژاد | 19 آذر 1403
امید رود را دعوت میکنم تا شهر تا خیابان پر شود از سنگ و حلزون و ماهی… از خون میترسم از تیغ و...
فانوس بهادروند | 15 آذر 1403
غزال وار میرفت جهان سیاه پوش را به سخره گرفت غزال وار میچمید بر آسفالت دانشگاهی که مات ِ سرنوشت...
عباس فتحیزاده | 15 آذر 1403
به زمین نگاه کن آنجا که ایستاده ای فاصله ات برای بودن همین قدر است پرنده نیستیم که پرواز کنیم ره...
ابوالفضل حکیمی | 15 آذر 1403
به ما نگاه کن به سرزمین زوال عقل مردمی از گرسنگی تو خوشحال مردمی از گرسنگی خوشحال فراموش کردم...
نازنین رحیمی | 14 آذر 1403
روابط پیچیدهی پرنده های مهاجرو اشیای مه گرفته ی یک اتاق تنهاگرسنگی های ریخته شدهاز دهان...
حسن فرخی | 13 آذر 1403
یکترانه می شورد ما کشته های معاصریممیان سیاستمداران افتاده ایممیان حرف های دیپلماتیکدر...
جمشید عزیزی | 13 آذر 1403
جمشید عزیزی شاعر و زندانی سیاسی زندان لاکان – رشت -خط قرمز در غاری اسیرمبا انگشتانی...
حسن حسام | 16 آبان 1403
شاعر: چنین خرامان وُ دست افشان با خرمن گیسوان، و تن ِجوانت به کجا...
هادی ابراهیمی رودبارکی | 15 آبان 1403
زنی دریاییچشمهایمان رالُخت کردتا لَختی شرفبا لُختیاشبسراید زنی با دریایی...
شیدا محمدی | 4 آبان 1403
خاک خفته خواند در گوش مایادم تو را فراموشبی گاهانبی حواسپریده بودم از شانهی بهاردستانِ شادمانهی...
فرزان سجودی | 30 مهر 1403
من به قتل رسیدهام در سرم صدای جیغ بیتاب مرغان دریایی را نمیشنوی؟ صدای بوق کشدار کشتیهای...
مهدی گنجوی | 23 مهر 1403
با حرکتِ یک انگشت بازی میکنم با سرنوشتِ یک ملت. انگشتم را در بیلبوردها استفاده میکنند. انگشتم...
عزت گوشهگیر | 21 مهر 1403
لب هایش می رقصند، یکریز، بی وقفه، پی در پی، مداوم، پیوسته. به چپ، به راست، به بالا، به پایین،...