
یک شعر از عباس فتحیزاده
بی بازگشت ترین ایام بهارانی ست که می گریزند بی فرجام در آنسوی پرده های چرکین نهــــــــــالی می...
Select Page
عباس فتحیزاده | 12 فروردین 1404
بی بازگشت ترین ایام بهارانی ست که می گریزند بی فرجام در آنسوی پرده های چرکین نهــــــــــالی می...
مژگان عالیشاه | 9 فروردین 1404
تک دختر یک خانواده بودن، همیشه حس عجیبی داشت. از یک طرف، عزیزدردانه پدر و مادر بودن شیرین بود، اما...
مانا آقایی | 9 فروردین 1404
«سوراخ» در قلب من سوراخیست که فقط با خاک پر میشود و بر لبانم سکوتی بلند که عکس منگنه خورده در...
حسین فرخی | 9 فروردین 1404
۱ گاهی هم کجامی روی که زبانم دراز باشد گاهی هم کجا می روی که زبانم دراز باشد که هر اتفاقی...
نزهت عبدالهی | 8 فروردین 1404
دلم بد جور گرفته بود فقط میخواستم از اون سلول تنگ یک جوری بزنم بیرون، صدای بال کفتر چاهیآ به...
مرضیه رشیدپور-کیمیا | 3 فروردین 1404
قرار بود فصلها چوبیی ساده درونشان دریایی از خوشههای گندم و اکنون زنی زیبا در شعر زندگی کند و...
حسن فرخی | 3 فروردین 1404
۱ ریشهی جانم را بر دوش ترانه میگذارم مویه نمی کنم شمس بی بال. تو بچرخ و سفر را مشروع کن حالا به...
ابوالفضل حکیمی | 3 فروردین 1404
۱ بجا نیاوردن آسمان در چشم های کوره به هیچ می رسد مدت پرنده که زیر پای ما مقرر است خطوط دستت بر...
مریم گمار | 3 فروردین 1404
ای جوانه ی نوپا! به کدام ریسمانِ خورشید گره خورده ای که به تحلیل کشانده ای رگهای جهان را؟ از کدام...
رضا حدادیان | 3 فروردین 1404
برای من آغوشِ تو پیرهن شده استفراتر از پیراهن شده ست، من شده است شکسته پشت دلم زیرِبار...
معصومه ارتشرضایی | 2 فروردین 1404
قلبِ من گور زنهای دسته جمعی است دخترهای گیسو کمند که قرار بود بیایند و تلالو خورشید را به عشق بدل...
شهین راکی | 30 اسفند 1403
بسته به تخت تن که میمانی مرگیدن خانهی توست ای آغاز یک طولانی همنشین کدام ماه گشته ای که بصیرت...
نازنین رحیمی | 28 اسفند 1403
دیشب بی شوقم بر خواب سلطان محمود غزنوی گذشت که جمله خاک شده بود تنها دو چشم سیاه و چند علف هرز و...
امیررضا بیگدلی | 23 اسفند 1403
(… کیست که داستان بخواند و داستانهای این مجموعه [اگر جنگی هم نباشد] تکانش ندهد؟ برای من...
پوروین محسنی آزاد | 20 اسفند 1403
در فلکهی شهر گروهبان جوخه پشت کرد بهخیابان دستش را بالا برد، آتشبس. چند تا از جلودارهایشان...
شهرام صاحبالزمانی | 17 اسفند 1403
«خجالت بکش… حیاکن، دست به من نزن، دستت بهم بخوره جیغ میکشما!» «باع! یعنی چی؟ پس اون همه...
لاله عنبری | 15 اسفند 1403
یک شعر من پر از دلهرههای زایش است بی صبری واژهها، تاب بر میدارد بیداری جلادانی که بر هوشیاری...
افسر رجبزاده | 15 اسفند 1403
نگاهی به مجموعه داستان «زمان هرگز راکد نبوده است» اثر مهشید رستمی زمان هرگز راکد نبوده است مهشید...
عباس فتحیزاده | 11 اسفند 1403
میان انبوه درختان خاموشدر مسیر رودخانه های پرخروشتنهایی ام را مرور می کنمکجاست آن آشنای دیر و...
مژگان عالیشاه | 9 اسفند 1403
هوا سرد شده بود و برف آرام آرام می بارید. ظهر یکی از روزهای اواخر دی ماه بود. گویی در آسمان بزم...
زیبا حسینی جیرندهی | 2 اسفند 1403
۱ با تو مگر شراب شوم تا بفهممت از شط شب، شهاب شوم تا بفهممت تاریکم و رقیب ستاره است چشم تو هم...
قربان بهاری | 1 اسفند 1403
۱ سنگ به پرنده می رسد یا پرنده به لانه درگیر تماشاست جوجهی گرسنه ۲ کلاغی برای مذاکره با کلاغ ها...
فرشید شیروانی | 30 بهمن 1403
از ظهر گذشته بود. مینیبوس جلوی گاراژ لب جدول در خیابان ایستاد. تمام طول راه احمد چیزی نگفت؛ در...
عزت گوشهگیر | 30 بهمن 1403
(بخشی از یک شعر بلند) در قطار خط قرمز نشسته امو قطار، که هرگز قرمز نبوده است،همچون یک اسب نقره...